محمد فرشی

گاهی ....

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ب.ظ

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود

 گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

 گاهی بساط عیش خودش جور می شود 

   گاهی دگر، تهیه بدستور می شود

 گه جور می شود خود آن بی مقدمه  

 گه با دو صد مقدمه ناجور می شود

 گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است                 

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

 گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست             

گاهی تمام شهر گدای تو می شود…

 گاهی برای خنده دلم تنگ می شود                  

گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود

 گاهی تمام آبی این آسمان ما                           

یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود

 گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود              

از هر چه زندگیست دلت سیرمی شود

 گویی به خواب بود جوانی‌ مان گذشت                

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

 کاری ندارم کجایی چه می کنی                       

بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود

قیصر امین پور

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۴
محمد فرشی

نظرات  (۳)

زی با...
۱۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۶ خانم کارمند
بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود ....
خدا رحمت کند قیصر را ... از دل می گفت و قشنگ میگفت.... 
 

هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی

این نیز نگاهی است به افتادن سیبی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی