حضرت علی(ع) در دوره حکمرانی و اداره امور مردم، هرگز نیرنگ بازی و فریب کاری نکردند. ایشان نمی خواستند. از این راه برای خود موقعیّتی فراهم کنند. در سیاست ایشان ملاحظه کاری وجود نداشت. هرگز فریب مدّاحان چاپلوس را نخوردند و در لفافه ای عوام فریبانه با مردم سخن نگفتند. صراحت لهجه و صداقت در گفتار و کردار از ویژگی های رفتار سیاسی ایشان بود؛ همچنان که خود آن حضرت می فرمایند:
«ای مردم! وفا همراه راستی است که سپری محکم تر و نگه دارنده تر از آن سراغ ندارم. آن کس که از بازگشت خود به قیامت آگاه باشد، خیانت و نیرنگ ندارد؛ ولی امروز در محیط و زمانه ای زندگی می کنیم که بیشتر مردم حیله و نیرنگ را راه زیرکی می پندارند و افراد جاهل، آنان را اهل تدبیر می خوانند.»1
امام(ع) در جای دیگر، در پاسخ مغیره بن شعبه که بقای معاویه را در «شام»، موافق سیاست روز می دانست، فرمودند:
«به خدا سوگند! اشتباه می کنید. معاویه از من زیرک تر نیست. او دغل باز و فاسد است. من نمی خواهم دغل بازی بکنم و از جادّه حقیقت منحرف شوم و فسق و جور مرتکب شوم. اگر خدای تبارک و تعالی، دغل بازی را دشمنی نمی پنداشت، در آن وقت می دیدید که زرنگ ترین مردم دنیا، علی(ع) است. دغل بازی، فسق و جور است و این گونه فجورها، کفر است و من می دانم که هر فریب کاری در قیامت محشور می شود، در حالی که یک پرچم دارد.»2
از این سخنان حضرت، در می یابیم که یکی از صفات برجسته امام(ع)، صداقت در سیاست و قاطعیّت در تصمیم گیری ها بود و هیچ نوع فریب کاری و سازش کاری و دورویی را برنمی تابید. همین صداقت و درست کاری ایشان سبب شد تا در مسئله شورا پس از مرگ خلیفه دوم، خلافت از دست آن حضرت بیرون رود و به عثمان منتقل گردد. همین صراحت و صداقت سبب شد تا سیاست مداران، یعنی کسانی که هر نوع سازش و فریب کاری را برای رسیدن به مقام یا حفظ آن، سیاست می دانند، آن حضرت را سیاست مدار ندانند و در شیوه اداره حکومت به آن حضرت ایراد بگیرند.
حضرت می توانستند با دادن مقام و منصبی بی جا به طلحه و زبیر، از غائله جمل جلوگیری و با ادامه حکومت معاویه در شام موافقت کنند تا جریان صفّین پیش نیاید و با پذیرش مطالب جاهلانه خوارج، از جنگ نهروان جلوگیری کنند؛ ولی هرگز چنین نکردند؛ زیرا سیاست مداری صادق و عادل بودند؛ نه فریب کار.