ماندهٔ بابا- سروده وحشی بافقی
دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۲ ب.ظ
نمیدانم چرا این روزها خیلی زیاد به یاد این شعر می افتم:
زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو بد ای برادر از من و اعلا از آن تو
این تاس خالی از من و آن کوزهای که بود پارینه پر ز شهد مصفا از آن تو
یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من مهمیز کله تیز مطلا از آن تو
آن دیگ لب شکستهٔ صابون پزی ز من آن چمچهٔ هریسه و حلوا از آن تو
این غوچ شاخ کج که زند شاخ، از آن من غوغای جنگ غوچ و تماشا از آن تو
این استر چموش لگد زن ازآن من آن گربهٔ مصاحب بابا از آن تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من از بام خانه تا به ثریا از آن تو
روحت شاد وحشی!
۹۶/۰۴/۱۹